انگیزههای غلط برای ازدواج
برای هر کاری از جمله ازدواج دلایل و انگیزههایی وجود دارد. انگیزه افراد برای تشکیل زندگی مشترک متنوع و متفاوت است. گاهی افراد به دلایل عجیب و غریبی ازدواج میکنند که همین دلایل میتواند زندگی آنها را با مشکلات و تضادهای قابلتوجهی مواجه کند. اگر شما هم به یکی از دلایل زیر تصمیم به ازدواج گرفتهاید بهتر است از تصمیم خود صرفنظر کنید!
فرار از مشکلات خانوادگی
برخی از جوانان به خاطر وضعیت نامساعد خانواده میخواهند ازدواج کنند تا راحت شوند. گاهی فشارهای زندگی روی جوان آنقدر شدید است که قدرت تصمیمگیری و حل مسئله را از او میگیرد و برای رها شدن از مشکلات و فرار از موقعیت خانواده، بهاشتباه ازدواج را راه آزادی خود انتخاب میکند. معمولاً دست به انتخاب نادرست میزند و چون به فکر راه فرار بوده است، در انتخاب همسر دقت کافی نمیکند، پس از ازدواج بهزودی متوجه میشود که مشکلی بزرگتر برای خود به وجود آورده است.
در برخی خانوادهها، دختران، با احساس سربار بودن، تحمیل فشارهای اقتصادی بر خانواده و حس سرافکندگی مواجه هستند. این احساس که در شرایطی مانند ارتباطات کلامی و اعتراضات مستقیم پدر یا سایر اعضای خانواده اوج میگیرد، میتواند فرد را به سمت تصمیم نادرست هدایت کند و ازدواج را تنها راه رهایی از این مشکلات بداند؛ بنابراین با وجود علاقهمند نبودن به فرد مقابل، فقط به خاطر ناراحت بودن از رفتار اعضای خانواده، ناخواسته تن به ازدواج با کسی میدهد که شرایط مناسبی ندارد. در این موارد به جوانان توصیه میشود با مراجعه به مشاور خانواده راههای حل مسئله و بحران را بیاموزند و در شرایط مناسب تصمیم به ازدواج بگیرند.
ارضای نیازهای جنسی
ازدواج فقط برای رفع نیاز جنسی، ازدواج موفقی نخواهد بود؛ زیرا عوامل مهم دیگر، از چشم دور میماند. رابطه جنسی در ابتدای ازدواج، جاذبه و کشش زیادی دارد، ولی بهمرور جاذبهاش را از دست میدهد و عادی میشود. در این نوع ازدواج زیباییهای ظاهری همسر بیشتر مدنظر قرار میگیرد. در فرهنگعام این باور وجود دارد که ارضا نشدن نیاز جنسی سبب برخی بیماریهای روانی خواهد شد؛ مثلاً برخی روانپزشکان برای بهبود حال بیماران روانی، آنها را توصیه به ازدواج میکنند که نهتنها حال بیمار را بهبود نمیبخشد، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری نیز ایجاد خواهد کرد.
التیام شکست عشقی
یکی دیگر از دلایل نادرست ازدواج، التیام، بهبود رنجها و دردهای یک ارتباط شکستخورده است. فردی که در ازدواج و ارتباط قبلی خود یک شکست عاطفی را تجربه کرده است، برای حمایت نیاز به یک ارتباط دیگر دارد. ارتباطی که بر اساس بهبود حال یکی از دو نفر شکل بگیرد، از همان آغاز در معرض خطر است؛ چراکه علاقه بین آن دو نهتنها به دلیل دوستی و عشق نیست، بلکه به خاطر درمان زخمها و جراحات روحی ناشی از ارتباط شکستخورده قبلی است. ازدواج با فردی که هنوز از روابط قبلی دچار ناراحتیهای روحی و روانی است، ازدواجی یأسآور است که موجب دلشکستگی خواهد شد. فردی که هنوز از روابط قبلی خود التیام نیافته است خشم و نفرت شدیدی به معشوق قبلی خود در دل دارد و هر چه خشم و عصبانیت بیشتری از گذشته در دلش مانده باشد، به همان میزان توانایی برای عشق ورزیدن در رابطه فعلیاش کاهش می یابد. او به خاطر رابطه قبلی خود احساس گناه دارد و هنوز رنجش خاطر و آزار و اذیت رابطه قبلی را فراموش نکرده است و در شوک روحی به سر میبرد. برخی وسوسه میشوند که با چنین افرادی ازدواج کنند، تا مگر بتوانند آنها را نجات دهند؛ غافل از اینکه این افراد برای سامان دادن به اوضاع روحی و روانی خود، به زمان و کمک متخصص نیاز دارند نه یک شخص معمولی که با او ازدواج کنند.
فرار از تنهایی
همه افراد در زندگی خود، گاهی احساس تنهایی میکنند و هر کس بهگونهای این تنهایی را تحمل یا به شیوهای آن را برطرف میکند. برخی افراد برای فرار از تنهایی تصمیماتی عجولانه میگیرند و وارد رابطه عاطفی میشوند که اگر در شرایط عادی بودند، بههیچوجه این تصمیم را نمیگرفتند. ازدواج فقط به خاطر فرار از تنهایی کاملاً اشتباه است. بهتر است افراد تنهایی خود را از راههای دیگری برطرف کنند و ازدواج را راهحل نهایی آن ندانند؛ چراکه احتمال اشتباه در انتخاب، زمانی که احساس تنهایی و دلتنگی وجود داشته باشد، بالا میرود و درنهایت از روابطی سر در میآورند که ارضاء کننده نیست.
شما اگر با دوستان خود درباره معیارهای انتخاب همسر صحبت کنید آنها معیارهای خاصی را مدنظر دارند، اما گاهی در عمل، شخصی متفاوت با آن معیارها را انتخاب میکنند. شما پیش خود میگویید چه اتفاقی افتاده است؟ آیا معیارهایش به این سرعت تغییر کرد؟ باید بگوییم خیر، به خاطر رهایی از احساس تنهایی، با اولین کسی که روبه رو شد، ازدواج کرده است. در چنین ازدواجهایی بعد از گذشت مدتی که احساس تنهایی از بین رفت، هر دو طرف به معیارهای قبلی خود فکر میکنند و خود را به خاطر این انتخاب عجولانه سرزنش میکنند.
لجبازی با والدین
تعارض با والدین یکی از انگیزههای نادرست ازدواج در برخی از جوانان است. در چنین حالتی فرد برخلاف آنچه خانوادهاش از او انتظار دارند، شخصی را برای ازدواج انتخاب میکند که کاملاً با معیارهای خانواده در تضاد است. این انتخاب احتمال شکست بسیاری دارد. هدف این جوان از ازدواج فقط لجبازی است. وقتی جوان در خانوادهای زندگی میکند که والدین، او را تحقیر میکنند و برایش ارزشی قائل نیستند، ازدواج انتخاب موجهی برای او به نظر میرسد.
علائم نشاندهنده لجاجت با والدین:
والدین همیشه بر اهمیت پول و شهرت تأکید داشتهاند، اما جوان همواره فرد بیپول و ورشکسته را انتخاب میکند.
پدر و مادر همیشه نظم و قانون را در خانه رعایت کردهاند، اما فرزندشان فردی را پیدا میکند که تنبل و شلخته است.
پسر و دختر جوان در خانواده بسیار مذهبی بزرگ شدهاند، اما کسانی را که انتخاب میکنند، بیبندو بار هستند.
والدین معتقدند که فاصله سنی دختر و پسر نباید زیاد باشد، اما فرزندانشان دقیقاً شخصی را انتخاب میکنند که اختلاف سنی زیادی با آنها دارد.
تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از افرادی که از آزار والدین به ازدواج پناه بردهاند، ازدواج آنها نیز آزاردهنده بوده است.
فشار اجتماعی
از انگیزههای نادرست دیگر برای ازدواج، رهایی از قضاوتها و تحقیرهای نادرست اجتماعی است. از آنجا که نقش مادری و همسری زن از سوی اجتماع تأیید می شود؛ بنابراین هرگونه سستی یا عدم موفقیت و ناکامی در دستیابی به چنین موقعیتی، برچسبها و استهزاهای اجتماعی را به دنبال دارد. تقریباً از نظر تمام گروههای مختلف جامعه ازدواج مورد تأیید است. جامعه کسانی را که ازدواج نکنند – چه خود نخواهند و چه موردی برای ازدواج نیابند-افرادی محسوب میکنند که از پذیرش مسئولیت زندگی زناشویی طفره میروند و در برابر ازدواج مقاومت میکنند یا از بار وظایف اجتماعی شانه خالی میکنند. چنین قضاوتهایی میتواند فشارهایی را بر فرد وارد و او را مجبور سازد که ناخواسته وارد مراحل ازدواج و تشکیل زندگی بدون هیچ رغبت و علاقهای شود.
احساس کمبود و تهی بودن
جوانی که در زندگی خود هدفی را دنبال نمیکند و نمیداند که از زندگی چه میخواهد و همواره احساس پوچی و کمبود میکند، پس از احساس ناکامی و نارضایتی از زندگی خود، برای حل این مشکل به فکر ازدواج میافتد. اگر احساس تهی بودن میکنید هیچ شخصی صرفنظر از اینکه چقدر هم شما را دوست داشته باشد نمیتواند خلأهای روحی شما را پر کند. هرچند در یک ازدواج سالم، زخمهای گذشته و کودکی التیام مییابد، اما زمانی که احساس به حد خلأ رسیده باشد برای طرف مقابل آزاردهنده خواهد بود.
چشم و همچشمی
گاهی برای ازدواج یک رقابت پنهانی بین برخی از جوانان به وجود میآید. وقتی دختر یا پسر میبیند که هم سن و سالهایش، دوستان یا اعضای خانواده و فامیل به نوبت ازدواج میکنند، دچار استرس میشود. از طرفی فشار پدر و مادر، جامعه و احساس بالا رفتن سن نیز باعث بدتر شدن اوضاع میشود. همه این عوامل دست به دست هم میدهند و جوان را مجبور به یک انتخاب سریع و نابهجا میکنند. به این ترتیب دختر یا پسر تنها به خاطر اینکه پدر و مادرش نمیخواهند فرزندشان از دیگر هم سن و سالان خود عقب بماند، ناخواسته درگیر سرنوشتی میشوند که نه به صلاح آنهاست و نه خود نقشی در شکلگیری آن داشتهاند.
سربهراه شدن
برخی خانوادهها فرزندانی سرکش، ناآرام، عصبی، معتاد یا بیمسئولیت دارند و فکر میکنند ازدواج میتواند آنها را تغییر دهد و سربهراه و مسئولیتپذیرشان کند. این باور کاملاً غلط است. رفتار فرد از تأثیر سه عامل سرشت، تربیت و اجتماع شکل میگیرد؛ یعنی رفتار یا از والدین به ارث میرسد، یا از تربیت خانوادگی شکل میگیرد و یا از اجتماع تأثیر میپذیرد. ازدواج معجزه نمیکند، رفتاری که فرد طی چند سال با آن خو گرفته است یکباره و با ازدواج تغییر نخواهد کرد. والدین با فکر سربهراه شدن فرزندشان چهبسا شخص دیگری را نیز اسیر اشتباه خود سازند و اوضاع را وخیمتر از قبل کنند. توصیه ما به والدین این است که قبل از هر اقدامی برای ازدواج فرزندشان، ابتدا سعی در رفع مشکل رفتاری او داشته باشند و بعد به فکر ازدواجش بیفتند.